کد مطلب:90245 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:237

علت خودداری امام











شارحان نهج البلاغه و این خطبه دلایل و علل خودداری امام علیه السلام را به این شرح بیان كرده اند:

ابن ابی الحدید، انگیزه ی خودداری امام را به یكی از احتمالات زیر منتسب كرده و می گوید:

1. لانه علم ان المصلحه فی تاخیر الجواب: امام علیه السلام مصلحت دید جواب را تاخیر بیندازد.

2. و لعله كان حضر المجلس من لا یحب ان یجیب فلما انصرف اجاب: شاید در مجلس، كسی حضور داشته كه شایستگی شنیدن در او موجود نبوده یا اینكه امام خوش نداشته كه با بودن او سخن را آغاز نماید، زمانی كه او مجلس را ترك نمود، امام سخنرانی را آغاز كرد.

3. و لعله رای ان تثاقله عن الجواب یشد تشوق همام الی سماعه، فیكون انجع فی موعظته: و شاید علت خودداری، این بوده است كه شوق همام به شنیدن افزون گردد و آمادگی بیشتر و بهتر، برای پذیرش سخن از خود نشان دهد، تا موعظه تاثیر بیشتری در وجود او داشته باشد.

4. و لعله كان من باب تاخیر البیان الی وقت الحاجه لا من باب تاخیر البیان عن وقت الحاجه: (این جمله اشاره به آن چیزی است كه علمای اصول می گویند كه اگر مولا بنده اش را به چیزی امر یا نهی كند و متعلق امر یا نهی، در ظرف خطاب نخواسته باشد و اتیان آن را در زمان دیگر و بیان را به وقت دیگر موكول نماید، در اینحال اگر مولا بیان خواسته ی خود را تا آن زمان نگوید و به هنگام حاجت و لزوم اظهار نماید، این تاخیر بیان الی وقت الحاجه است و قبحی بر مولا متوجه نیست و می تواند عبد را بر

[صفحه 38]

عصیان، عقاب نماید. اما اگر بیان از وقت حاجت گذشت، سپس مولا عبد را سرزنش نماید كه چرا امر مرا اطاعت نكردی؟ عبد می تواند جواب گوید كه شما در وقت حاجت (زمان خاص) مرا به تكلیفم توجه ندادی، اكنون كه وقت حاجت گذشته است! در اینجا توبیخ و سرزنش و احیانا عقاب از مولا قبیح است.)

شارح می گوید: این تاخیر بیان به زمان حاجت است كه اشكالی ندارد و نه از قسم دوم یعنی تاخیر بیان از زمان حاجت كه بر مولا قبیح باشد. از اینرو امام علیه السلام در زمان اول، چون قبحی در تاخیر بیان نبود، خودداری نموده و اما در مورد دوم و زمان حاجت، سخن را آغاز نموده، تا تاخیر بیان از وقت حاجت نباشد.

5. و لعله تثاقل عن الجواب لیرتب المعانی التی خطرت له فی الفاظ مناسبه لها ثم ینطق بها كما یفعله المتروی فی الخطبه و القریض: ممكن است تامل و خودداری از جواب، به این جهت بوده كه نخست معانی و مفاهیم لازم كه به خاطر مبارك آن حضرت خطور نموده، مرتب نماید و در الفاظ و قالبهای مناسب قرار دهد، سپس سخنرانی نماید، همانند دیگر سخنرانان كه پس از تنظیم و هماهنگی مطالب مورد نظر در ذهن، گفتارشان را آغاز می كنند.

ابن میثم بحرانی علت تاخیر جواب را چنین طرح نموده و گوید: «و تثاقله علیه السلام عن جوابه لما رای من استعداد نفسه لاثر الموعظه و خوفه علیه ان یخرج به خوف الله الی انزعاج نفسه و صعوقها».

علت خودداری مولا در پاسخ به پرسش وی، اشتیاق بیش از حد و آمادگی كامل همام جهت استماع موعظه و تاثیر سریع سخنان امام، در روح مستعد وی بود كه امكان قالب تهی كردن او را در بر داشت، و به گونه ای آن حضرت را متحیر ساخته بود كه می ترسید مبادا با شنیدن درجات عالیه و صفات كریمه ی پویندگان راه حق (متقین)،

[صفحه 39]

از قید حیات رها و به سرای دیگر بشتابد، این خوف به جا و به موقع، باعث شد كه مولا مدتی نه چندان طولانی، درنگ نموده كه احساساتش تا اندازه ای فروكش نماید و خطر احتمالی تا حدی رو به كاهش رود، سپس به ایراد خطبه بپردازد.

علامه ی مجلسی (ره) پس از نقل احتمالات ابن ابی الحدید و ابن میثم، گفتار اخیر را تایید نموده و گفته است: «هذا اظهر».

خوئی یكی دیگر از شارحان نهج البلاغه نیز، گفته ی ابن میثم را تایید نموده و می گوید:

«و الاولی ما قاله الشارح البحرانی من انه تثاقل عنه لما رای من استعداد نفسه، الخ»: بهتر و ارزنده تر، گفتار بحرانی است. سپس متن گفته او را نقل می نماید.

این مجموعه ی احتمالاتی بود كه در علت تاخیر بیان مولا از شارحان بیان شده است، اما در بین وجوه یاد شده، نخست گفتار بحرانی است، كه شارحان بعد از وی آن را تایید كرده و پذیرفته اند، سپس توجیه نخست ابن ابی الحدید از احتمالات دیگر ارزنده تر است، چرا كه بنا به نقل كافی، امام علیه السلام در حال خطبه خواندن بود كه همام سوال را مطرح نمود و پس از مكثی كوتاه، سخن را به صفات متقین سوق داد، اما از اینكه فردی یا افرادی جلسه را ترك كرده باشند و مولا پس از خالی شدن مجلس از فرد یا افراد غیر مرغوب، سخنرانی را ادامه داده و به صفات متقین خاتمه داده باشد، بحثی مطرح نشده، بدین جهت، این احتمال چندان تاییدی ندارد.

اما مسئله ی تاخیر بیان به وقت حاجت، نه از وقت حاجت، مربوط به تكالیف شرعی است و به مسائل ارشادی، اخلاقی، بیان خصلتها و صفات پسندیده ی انسانهای رشد یافته ارتباطی ندارد و سخنرانی مولا به جنبه ی دوم نظر دارد نه به جای دیگر.

و اما پنجمین احتمال، كه مولا از سرعت در جواب صرفنظر نموده باشد، به خاطر ترتیب و تنظیم معانی در قالب الفاظ مناسب اساسا مردود است. زیرا مولا

[صفحه 40]

سخنانش را ارتجالا ایراد می نموده و این مطلب، بر كسی پوشیده نیست كه مولا در مواقع مختلف، بدون زمینه سازی قبلی، آنچنان سخنرانی می نمود كه موجب حیرت فصحا و بلغای عهد خود و پس از آن گردیده است.

كوتاه سخن اینكه سخنان پرمحتوا و بدیع و شورانگیز امام علیه السلام همچون نجوای بلبل به گوش گل و سروش آبشاران بر كوهساران و نسیم عطرآگین گلها بر دلها، روح لطیف همام را در بر گرفت و كام خشكیده ی او را طراوت بخشید.

آری كلام پرمعنا و عمیق امام علیه السلام كه چونان گدازه های آتشفشان جوشان از قله ی فیاض امامت سرازیر می شد از یك سو و سرزمین وجود همام كه مستعد پذیرش این گدازه های فیاض و روان بخش بود از سویی دیگر، تاثیر به سزایی كه احتمال آن می رفت بر جای نهاد. سخنان جانبخش و روح نواز مولا وجود مالامال از نیاز همام را تسخیر نمود و مانند داروی شفابخش، وی را كه در بستر تكامل معنوی، در پیش پای طبیب مهربان انسانها (مولا امیر مومنان علیه السلام) آرمیده بود، شفا بخشید و ناگهان با ناله ای آتشین كه حكایت از سوز درون و سرشار شدن كاسه ی عمر و زندگی پربركتش می نمود با ترنم به این مضمون كه:


من سری دارم و در پای تو خواهم بالید
خجل از ننگ بضاعت كه سزاوار تو نیست


از جهان رخت بربست و به سرای باقی شتافت!!


صفحه 38، 39، 40.